مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

درد دارم وسطِ قلبم پر از زخــــــم

حرفِ ناجورت کشیده خونریـــــزی

خودت می دونی دلِ خانت ظریــفِ

کشتی اون روحیه شُ با دل ستیزی

***

همه می پرسن چرا فریادت امـــــــروز

بعد از این عمری که تو طی کرده بودی

سالها در لاکِ خود خوابیدی در غـــم

وقتِ پیری که رسیدی دل ربــــــودی

***

باز هم تهمت زدن قبله ی حــــق رو

با سبک بالی پرندم واژگون شــــــــد

پاک بوده آسمونش آبی و ســــــــرد

توی جشنِ بهترین ها سر نگون شـــد

***

چه کنم با این زمونه بی وفـــــــــا رو

با تملّق کاشت قلبم روی سنگـــــــی

ریشه ام فریاد زد بر دلِ کوهـــــــها

چون گذشتم نیش خورد از مارِ زنگــی

***

برگ سبزم باد برده در مسیـــــرت

روی خاکت جاری شد اشکِ تبســّم

لذتِ دیدن برات عشق و کنایـــــه

ذره دلسوزی نداری با ترحّــــــم

***

تو پرستو کوچ کرده می بینـــم

همش بدحالی دردِ خاطـــــرات

روزگاری سر تو بالای مــــوج

ساعتی زیر خروشِ غصه هات

***

پای تو می لرزه دیوارم بتـــــــون

دل که تقصیری نداره رنگِ سیــب

با همه آهنگِ تو رقصـــــیده دل

آخرش عکست شده قابش فریب

***

پلک چشمم بسته راهِ عشق پیــر

خسته شد از اون نگــاه ِ دور دور

تو برو با شیطنت بشکــن بــزن

برفِ عشقم آب شد از حرفِ زور

***

جاسم ثعلبی (حسّانی) 08/08/1391

 



:: برچسب‌ها: مارِ زنگی ,
:: بازدید از این مطلب : 1700
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 9 آبان 1391
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی